روزانه های من

ساخت وبلاگ

وای انقد این مدت کار داشتم و نت هم نداشتم نتونستم بیام به دوستای خوبم سر بزنم حتی بلاگفا دیگه اتوماتیک کاربری و پسوردمو نزد از اینجا و حس و حال خوبش هرچی بگم کم گفتم  وسایل جدید جای جدید هرچقدرم کار میکنیم خسته نمیشیم انقد سفارشارو دیر اوردن خیلی معطل شدیم اما ارزششو داشت دیشب تخت و کمد رو اوردن امروز پرده ها میاد دیگه مبلا رو بچینیم خونه رو میشه یه لقمه کرد و خورد فقط هرچی بگم خداروشکر بازم کم گفتم و واقعا از خدا میخوام هرکی به هرچی میخواد برسه  وقتی چیزی رو که میخوای خدا بهت میده حس بچه ای رو داری که چیزی از پدر مادرت خواستی و اونا برات فراهم کردن و ذوق و شوق تو وصف نشدنیه حس زندگی داره اینجا انقد به همه چی و همه جا نزدیکه ادم سر زنده میشه هرروز میرم نون میگیرم خبری از نون فریزری نیس میوه های تازه همه چی کلا پنج دقیقه هم با ما فاصله نداره حتی تاکسی سوار شدنم حس خوبی به ادم میده دیگه نمیخواد دربست بری یا مسیرت نخوره همه چی اینجا انگار یه جور دیگه س عکس خونه رو با همین شلختگی واسه خاله و مادربزرگم فرستادم زنگ زدن و ذوق کردن گفتم تا تموم شه باید بیاین خیلی حس خوبی داشتیم سه تامون پشت تلفن بعد یه لحظه با خودم گفتم اگه مادری طیبه م بود چه حسی میشد میومد خونه دخترش بعد با خودم گفتم ول کن بابا توام همش دنبال ضد حالی وسط همه خوشیا واسه بابام اینا هم فرستادم یعنی واسه زنش اونکه گفت خوشحال شدم منم گفتم خدا به شما بهترشو بده من از ته دلم گفتم اونو نمیدونم اینم بیخیال دیگه از چی بگم؟ اهان پیش دبستانی فنچول نزدیکه و حدودا یه ربع پیاده رویه و میرسی پیاده روی واسه تنبلی مثله من یکم سخته اما خب ادمو رو فرم میاره  هنوز برنامه ای نریختم صبح هامو چطوری سپری کنم  ولی خب همی روزانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 0 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:49

    تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد او با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد او ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد سر آخر نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟» صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزی روزانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : خدا,خدایا,خداحافظ,خدا هست,خداداد عزیزی,خدایا شکرت,خدای جنگ,خداحافظی تلخ,خدايا,خداحافظی, نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 51 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 13:26

خیلی وقت میشه که سراغ وبلاگ و وبلاگ نویسی نیومدم. یادش بخیر خیلی گزینه ها عوض شده اما هنوز یه قالب وبلاگ خوشگل نداریم که نداریم دوباره میخوام بنویسم خیلی خاطره ها از اینجا دارم  خیلی دوستای خوب خیلی ها که دلداری دادن  پای حرفام نشستن پس دوباره میگم واسه یه شروع جدید  دوستای جدید   سلام.   روزانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : سلام,سلام دانلود,سلام عليكم,سلامتك,سلام دانك,سلامات,سلامتی,سلام بمبئی,سلامت,سلام صبح بخیر, نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 13:51

پائیز شروع شد .. پر از بوهای خاص. پر از خاطره هنوزم نمیدونم این بوهای اشنا که باد با خودش میاره ادمو دقیقا به کجا میبره.   خیلی خسته م از یه طرف هم انرژیمو نگه داشتم واسه بعد خیلی وقته قصد جابجایی خونه رو داریم هنوز فروش نرفته خیلی انرژی گرفته ازمون من دیگه حال هیچ کاریو ندارم از یه طرف وقتی به خونه جدید و چیزای جدید دیگه فکر میکنم هیجانی میشم همه مون دست به دعائیم تا ببینیم خدا مارو کجا میبره بالاخره. بلاتکلیفی از هرنوعش بده چه جابجائی چه عشقی چه تصمیمی کلا امیدوارم هیچوقت بلاتکلیف نباشین   روزانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 13:51

جابه جایی انگار نزدیکه نمیدونم کجا میریم دقیقا. اما بنظرم همین تغییر خوبه

من تغییر رو هم دوست دارم هم ندارم

یه حس متضاد که هردوشو میخوام

واقعا راسته میگن هنوز دانشمندا دارن رو شناخت زن ها کار میکنن 

روزانه های من...
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 13:50

امروز یه فیلم عاشقانه ی خارجی دیدم اخرش جداش شدن خیلی خیلی حالم گرفته شد این روزا اندازه کافی کسل هستم اینم مزید بر علت شد داشتم فکر میکردم واقعا ما ادم ها مثلا اشرف مخلوقاتیم، کنترل یه احساسمون رو نداریم خیلی بده من با اینکه تو خیلی از موقعیت ها خودمو حفظ میکنم یا بقول معروف خویشتن داری میکنم اما هرچقدرم بگم من کنترل دارم رو خودم،باز این جمله درست نیس انگار حال ما وصله به احوالات بیرون ما مثل فصل ها که رو ی ما تاثیر میذارن با تابستون گرممون میشه با پائیز سرد! کاش همیشه اطراف مارو کسائی بگیرن که حالمون رو خوب کنن کاش انسان کنترل خیلی چیزا دستش بود من ی روزانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزانه های من دنبال می کنید

برچسب : احساسات,احساسات واقعي يك زن,احساسات به انگلیسی,احساساتی به انگلیسی,احساسات چیست,احساسات دخترانه,احساس عاشقانه,احساسات مردان,احساسات زنانه,احساسات زن, نویسنده : ewaterlily2947 بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 13:50